English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3849 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced U مسابقه دادن بسرعت رفتن
races U مسابقه دادن بسرعت رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fleeing U بسرعت رفتن
flee U بسرعت رفتن
dashes U بسرعت رفتن
flees U بسرعت رفتن
dash U بسرعت رفتن
dashed U بسرعت رفتن
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
dash U بسرعت انجام دادن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
dashed U بسرعت انجام دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
popped U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
pop U بسرعت عملی انجام دادن
competed U مسابقه دادن
compete U مسابقه دادن
competes U مسابقه دادن
tourney U مسابقه دادن
to scamper U مسابقه دادن
row a race U مسابقه کرجی رانی دادن
bump start U اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
campaing U شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
palm U کش رفتن رشوه دادن
licences U اجازه رفتن دادن
licenses U اجازه رفتن دادن
palms U کش رفتن رشوه دادن
licence U اجازه رفتن دادن
license U اجازه رفتن دادن
licensing U اجازه رفتن دادن
lays U نشانه رفتن قرار دادن
lay U نشانه رفتن قرار دادن
to go off U بفروش رفتن نتیجه دادن
take gas U از دست دادن کنترل و به زیرموج رفتن
to make a move U پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
to show one out U راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
show one out U راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
quickly U بسرعت
hard U بسرعت
fleetly U بسرعت
harder U بسرعت
hardest U بسرعت
snacks U بسرعت
rapidily U بسرعت
snack U بسرعت
rapidly U بسرعت
likea U بسرعت
full tilt U بسرعت
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
snipped U بسرعت قاپیدن
snip U بسرعت قاپیدن
mushroomed U بسرعت رویاندن
mushrooming U بسرعت رویاندن
mushrooms U بسرعت رویاندن
snipping U بسرعت قاپیدن
fleet U بسرعت گذشتن
mushroom U بسرعت رویاندن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
scuttling U بسرعت دویدن
scuttles U بسرعت دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
scuttle U بسرعت دویدن
whish U بسرعت گذشته
fleets U بسرعت گذشتن
skyrockets U بسرعت بالابردن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
sweep U بسرعت گذشتن از
skyrocket U بسرعت بالابردن
at a great rat U بسرعت زیاد
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hopped U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hop U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hopping U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hops U پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
snowballing U بسرعت زیاد شدن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
light out U بسرعت ترک کردن
snowballed U بسرعت زیاد شدن
scrams U بسرعت دور شدن
jink U بسرعت چرخ زدن
jink U بسرعت حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
vamoose U بسرعت عازم شدن
snowball U بسرعت زیاد شدن
dart U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
scram U بسرعت دور شدن
snowballs U بسرعت زیاد شدن
darted U بسرعت حرکت کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
full drive U بسرعت هرچه تمامتر
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
swoops U بسرعت پایین امدن
swooping U بسرعت پایین امدن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
sonic U وابسته بسرعت صوت
swooped U بسرعت پایین امدن
swoop U بسرعت پایین امدن
quick freeze U بسرعت سرد کردن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
booms U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom U بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitated U شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl U بسرعت باد فرار کردن
precipitating U شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitate U شتاباندن بسرعت عمل کردن
booming U بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitates U شتاباندن بسرعت عمل کردن
boomed U بسرعت درقیمت ترقی کردن
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
piss off <idiom> U بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover U پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
soup U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
triple tongue U نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soups U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up U بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
run-throughs U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
ke lighning U به تندی برق بسرعت برق
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
chase U مسابقه
competitions U مسابقه ها
chace U مسابقه
contests U مسابقه ها
chases U مسابقه
tourney U مسابقه
events U مسابقه
meets U مسابقه
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1شركت در مسابقه
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com